استامبول 1

ساخت وبلاگ

امروز دومه ژانویه سال 2022 میلادی من 8 ژانویه پارسال اومدم ترکیه.

ایران معاون و مسئول دفترفنی یه کارگاه حدود 150 میلیاردی راهسازی بودم . یه سال پیش کارم رو ول کردم و اومدم ترکیه به هوای رفتن به اروپا با یه قاچاقبری که فقط از طریق اینستاگرام آشنا شده بودم. خوب نتیجش هم تقریبا مشخصه ، اون قاچاقبر پولم رو خورد و دو ماه هم منو الاف کرد و هی امروز و فردا کرد و وقتی من گفتم پولم رو پس بده دیگه جواب تلفن منو نداد و من موندم و بی پولی و افسوس خوردن از اشتباه های خود خواسته. 

من برای اینکه بیام ترکیه و به قاچاقبر پول بدم پولی نداشتم و همه رو قرض کردم که همش به باد رفت . ولی تصمیم گرفتم که به هرقیمتی شده تو ترکیه بمونم و دیگه به ایران برای زندگی برنگردم. این تصمیم تغییرات زیادی نیاز داشت که من هم دوسش داشتم و تحملی میخواست که یه مقدار از تحمل من خارج بود.

اول که اومدوم ترکیه اچاقبره آدرس یه پانسیون رو به من داد که برم اونجا و منتظر خبرش باشم که نهایتا هم خبری نشد . من ابتدا سعی کردم با هر کدوم از آدهایی که تو پانسیون بودن ارتباط بگیرم که بتونم کاری رو شروع کنم ولی هر کدومش یه جوری داغون و دروغگو و کلاهبردار بودن. متاسفانه ترکیه یه مشکلی که داره اینه که آدهای فاسد همه کشورهای اطراف برای هر کاری میان اینجا و محل امنیه برای دزدها ، کلاهبردارها و همه آدمهایی که به هرطریقی تو کشور خوشون تحت تعقیب هستن. مخصوصا کلاهبردارهای مالی . البته آدم درست حسابی هم زیاد پیدا میشه منتها نه تو همه جا ، تعدادشون کمه .

خلاصه تو جایی که من بودم و هستم یعنی میدون تکسیم استامبول از این جور آدمهای مشکل دار زیاد هستن و من تو انبار کاه دنبال سوزن میگشتم.

با یکی از همین آدمها شروع به فعالیت کردم و تبلیغ کردیم که شرکت بزرگی داریم و تعمیرات و مرمت ساختمان انجام میدیم و حدود یه ماهی هم دنبال مشتری گشتیم ولی بی نتیجه بود و در همین زمان یه نفر سومی به جمع ما اضافه شد که به من هوشیاری داد که نفر دوم شریک آدم نرمالی نیست و درست هم میگفت. چون اون بیچاره فقط حرف بود و ادعا و روی تجربه و پولی که فکر میکرد من دارم حساب کرده بود و فوق العاده تنبل بود. خلاصه من از اون جدا شدم و با این نفر سوم آقای م شروع به کار کردم غافل از این که این هم آدم کلاهبردار و دروغگو و مزخرفی هستش. خلاصه با پولی که من از ایران از مادر و خواهرم گرفتم (اون بیچاره ها وام گرفتن و به من پول دادن) من و آقای م یه پانسیون اجاره کردیم و 90 درصد پول رو من گذاشتم و 10 درصد رو آقای م و کارمون رو شروع کردیم. هنوز قرنطینه های کرونا ادامه داشت و ما مشتری خیلی کمی داشتیم. من کارهای داخلی پانسیون رو انجام میدادم و آقای م مثلا کارهای بیرون رو انجام میداد ، چون زبون ترکی بلد بود. ما تا سه ماه اول ضرر دادیم. من پولها رو جمع میکرم و بدون حساب و کتاب میدادم به شریکم و هر ماه هم ضرر بود خلاصه یه ماه من کلی مشتری داشتم و مجبور بودم برم ایران وقتی داشتم میرفتم پانسیون پر بود و وقتی برگشتم پانسیون خالی شده بود و شریکم میگفت همه خوشون رفتن. خلاصه وقتی من از ایران برگشتم یه هفته مونده بود به موعد اجاره و من با یه حساب سرانگشتی فهمیدم که آقای م داره پولها رو میذاره توجیبش و به من میگه ضرر میکنیم و وقتی مچش رو گرفتم قرار شد همه درامدها رو بنویسیم و حساب و کتاب ها دست من باشه و از اون زمان بود که کار ما به سود دهی رسید.

ما همون ماههای اول تونستیم یه خونه به یکی از دوستهای شریکم بفروشیم و قرار ما این بود که تو همه چی شریک باشیم یعنی هر درآمدی داشتیم شریک باشیم ولی شریک من وقتی چشمش به پول درشت افتاد همه چی یادش رفت و فقط 4 درصد از درآمدمون رو به من داد و با دروغهای زیاد گفت که بقیه رو برای انجام معامله خرج کرده. خلاصه این آدمی هم که من فکر میکردم سالم و درسته خراب از آب در اومد. 

من همیشه تو کل زندگیم سعی میکردم راستگو باشم گرچه خیلی از اوقات نتونستم ولی به هرحال سعیم رو میکردم و یکی دیگه از چیزهایی که من تو زندگی برام مهم بود کمک به دیگران بود که یه جورایی آدم مهمی باشم برای خودم و دیگران. تو این یه سال هر چقدر من بیشتر خوبی کردم بیشتر اذیت شدم یعنی از سادگی من سوءاستفاده کردن ، منو دور زدن ، پول منو خوردن یعنی در جهت کمک به دیگران پول خرج کردم ولی به هیچ دردی نخورد و فقط من از نظر مالی ضعیف تر شدم خلاصه این چیزی که تو زندگیم یکی از اولویت ها بود الان شده یکی از نقاط ضعف من که دیگران تونستن از من سوءاستفاده کنن. گرچه تو ایران هم شریک قبلی من تو شرکت پیمانکاری من از همین ضعف من و خیلی ضعفهای دیگه سوءاستفاده کرد و من ورشکست شدم.

الان یک سال گذشته من تونستم یه شغلی به نام پانسیون داری رو به نحو درست و خوب انجام بدم که از شغل اصلی خودم خیلی فاصله داشته و بالا و پایین زیاد داشتم ولی دیگه خسته شدم و دوست ندارم با این شرایط کارم رو ادامه بدم . تو این یه سال من خیلی سعی کردم که با یک شخص دیگه کارم رو بزرگتر کنم و مال خود کنم کارم رو و از آقای م جدا بشم ولی متاسفانه آدمهایی که به عنوان سرمایه گذار بودند هرکدوم یه جوری به من نارو زدن و منو جا گذاشتن و به نفع خودشون کار رو از من دزدیدن. مخصوصا این سه ماه خیر پدر من در اومد و نتونستم شرایط مناسبی یرای خدم فراهم کنم.

من برای انجام این کار با یک نفر جدید به نام آقای ح همکار شدم که ایشون قوانین ترکیه رو تقریبا خیلی خوب میدونه. در تلاش اولمون دو نفر رو به من معرفی کردن که پول داشتن و میخواستن با من شریک بشن که پانسیون بزنیم ولی این دو نفر چون منتظر شریک پایین تر از خودشون بودن ، رفتن و دیگه برنگشتن. بعد از اون قرار شد با یه قاچاقبر شریک بشم. یعنی اون ساختمون رو بگیره و کلا تمامی کارای مربوط به اون رو من انجام بدم. یعنی رسیدگی ، گرفتن مسافر ، حساب و کتاب مالی ، مدیریت اون همه آدم (حداقل 50 تا 60 نفر) وغیره که وقتی من ساختمون رو پیدا کردم بهونه آورد که پولم رو بیتکوین خریدم و من رو سرکار گذاشت. در تلاش سوم همون ساختمون رو قرار شد با یه عرب اهواز که پناهجوی آلمان هستش با هم بگیریم با همون روال و با هم کار کنیم. همون روز غروبی که بردمش و ساختمون رو نشونش دادم ، ایشون فردایی ظهرش خودش تنهایی رفت ساختمون رو گرفت و با همون قاچاقبره هماهنگ کرد که براش مسافر بفرسته. یعنی به همین راحتی من رو دور زد و نامردی رو به انتها رسوند. چون من راه و چاه رو نشونش داده بودم و ساختمون رو هم من پیدا کرده بودم ، فقط پول نداشتم که ایشون همین قسمتش رو داشت و زحمت کشید من رو دور زد و کار رو خودش تنهایی شروع کرد. در تلاشهای بعدی هم چند نفر قرار شد بیان و پول بیارن و با هم کار کنیم که هنوز منتظرشون هستیم. 

خلاصه سال میلادی گذشته مخصوصا آواخرش حسابی برای من و آقای ح حالگیری و اعصاب خورد کنی داشته. تو این یه سال گذشته با خیلی ها آشنا شدم و دوستای زیادی پیدا کردم ولی این دوستی ها همش از کمکی بود که من به اونا کردم گرچه انتظار جبران ندارم ولی بعضی از همین خوبی ها باعث شد من حاصل زحمت روزهامو از دست بدم اونم تو کشوری که وقتی پول نیاز داشتم هیچکس نبود که کمکم کنه.

مثلا تو یه مدت حدود یه ماه یه خانم با دو تا بچش همراه دو تا از خواهرهاش پیش من بودن که من حاصل کار بیشتر از یک ماهم رو برای اون خانم و دو تا بچش خرج کردم که بتونن چند روزی بیشتر بمونن و به کاراشون برسن و برگردن ایران.

یا تو یه حرکت دیگه کسی که ادعا میکرد وضع مالیش خیلی خوبه و ساکن آلمان هست و در سوئد زندگی میکنه از من درآمد یک ماهم رو قرض کرد و هنوزم بیشترش رو به من برنگردونده و ازش حدود دو ماه میگذره.

یا چند نفری که پول جای خواب نداشتن ولی برای مشروب و خوش گذرونی پول داشتن و با منت از من وقت گرفتن که دیرتر پولشون رو بدن و رفتن و دیگه برنگشتن.

این مدت یه سال به من نشون داد که خوبی کردن متاسفانه فقط باعث قربونی شدن خودم شده و الان دیگه خوبی کردنه یکی از اولویت هام نیست و به جاش ضرر نکردن و اذیت نشدن قرار گرفته گرچه وقتی عادت میکنی به یه کاری دیگه ترکش برات سخته و در این برهه زمانی هم خوبی کردنه نشونه سادگی و خر بودنه و میرن و به آدم میخندن و این ناراحت کنندس.

شروع...
ما را در سایت شروع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmjdream بازدید : 134 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 17:55